امروز : جمعه, ۲۸ اردیبهشت , ۱۴۰۳
آنطور که همیشه در آرزویش بود، رفت
اوایل از اینکه بی خداحافظی و ناگهانی رفت، ناراحت بودم و شوکه. با گذر زمان کمکم یاد گرفتم که خودم را جای او بگذارم و از دید او به جهان نگاه کنم. گرچه هنوز نتوانستم از دید او دنیای اطرافم را درک کنم.
هاله کسی بود که پس از هم صحبت شدن با دیگران، حتی برای لحظاتی کوتاه، مهرش تا انتهای وجود همنشینش نفوذ می کرد. نفوذی که هیچوقت از یاد نمیرفت.
او کسی بود که حتی بعد از رفتنش، منشش حتی افرادی را که او را ندیده بودند شیفته می کند.
از خود گذشته، ساده زیست، دل رحم، آرام، خوش برخورد و گرم، شوخطبع، پیگیر، سازگار با هر شرایطی. تنها با یک چیز نمی توانست سازگار باشد، ظلم بود. ظلم روزگار، ستمی که بنی آدم به دیگری میکند.
برای هر کسی که فقط گوشهای از مهنتشان را از زبان کسی میشنید، غصه در قلبش خانه میکرد. هر کاری در توانش بود انجام میداد تا مشکل را رفع کند. هر گاه هم که متوجه میشد کار دیگری از دستش بر نمیآید، قلبش مملو از غصه میشد.
قوه درک و همدری بسیار بالایی داشت. گاهی از گنجایش روحش فراتر میرفت و دیگر قادر به پنهان کردنش نبود. پس می رفت به جایی که آرامشش را بازیابد. گاهی به دشت و کوه و گاهی هم به خانه پدری. خانهای که مهر پدر و مادر، عصیان روح را در بر می گیرد و رام می کند. گاهی میرفت با یک خودکار و چند ورق کاغذ، اثری بجا میگذاشت که گاهی تبدیل میشد به چند خط دلنوشته و گاهی طرح اولیه بوم نقاشی.
شاید اگر آن روز نمی رفت، امروز روحش در زنجیر غم اسیر می شد. آن روز جسمش رفت اما روحش آزادانه به پرواز در آمد. پروازی شکوهمند که هیچگاه از یادها نمی رود.
اصل مطلب ارسالی به پایگاه خبری صدای چراغ امیدنیوز:
آنطور که همیشه در آرزویش بود، رفت.
اوایل از اینکه بی خداحافظی و ناگهانی رفت، ناراحت و تو شوک بودم. با گذر زمان کمکم یاد گرفتم که خودم رو جای او بذارم و از دید او به جهان نگاه کنم. شاید هنوز نتوانستم کاملا از دید او اطرافم رو درک کنم.
هاله کسی بود که، هر وقت با کسی هم صحبت میشد، حتی برای لحظاتی کوتاه، مهرش تا انتهای وجود همنشینش نفوذ میکرد. نفوذی که هیچوقت از یاد نمیرفت.
او کسی بود که حتی بعد از رفتنش، کسایی که ندیدهبودنش شیفته منشش شده بودن.
از خود گذشته، ساده زیست، دل رحم، آرام، خوش برخورد و گرم، شوخطبع، پیگیر، سازگار با هر شرایطی. تنها با یک چیز نمیتوانست سازگار باشد، ظلم بود. ظلم روزگار، ستمی که بنی آدم به دیگری میکنند.
برای هر کسی که فقط گوشهای از مهنتشان رو از زبان کسی میشنید، غصه در قلب پاکش خونه میکرد و هرکاری در توانش بود انجام میداد تا مشکلی را رفع کند، هر گاه هم که متوجه میشد کار دیگری از دستش بر نمیآید، قلبش غصه رو به تمام وجودش میدواند.
قوه درک و همدری بسیار بالایی داشت. به قدری که گاهی از گنجایش روحش فراتر میرفت و دیگر قادر نبود آن را پنهان کند، پس میرفت به جایی که آرامشش رو بازیابد، گاهی به دشت و کوه و گاهی هم به خانه پدری، خانهای که مهر پدر و مادر، عصیان روح رو در بر میگیرد و رام میکند. و هر گاهی میرفت، با یه خودکار و چند ورق کاغذ، اثری بجا میگذاشت، که گاهی تبدیل میشد به چند خط دلنوشته و گاهی طرح اولیه بوم نقاشی.
شاید اگر آن روز نمیرفت، الان روحش در زنجیر غم اسیر می شد، بس که غصه ایران رو میخورد. اون روز جسمش رفت، ولی روحش آزادانه به پرواز در آمد. پروازی شکوهمند که هیچگاه از یادها نمیرود.
۱۴۰۱ /۳/۱۰
برای دیدن کلیپی که به مناسبت یازدهمین سالگرد مهندس عزت الله سحابی و فرزندش هاله سحابی تهیه شده است به فضاهای مجازی ما مراجعه کنید.
پایگاه های خبری چراغ روشن و چراغ امید تقدیم می کند:
کلیپی به مناسبت یازدهمین سالگرد مهندس عزت الله سحابی و فرزندش هاله سحابی
پایگاه خبری صدای چراغ روشن
https://cheraghroshannews.com
پایگاه خبری صدای چراغ امید نیوز
http://www.cheraghomidnews.com
تلگرام
@Journalist1974
https://t.me/shamloomahmoudi
https://t.me/mahnamecheragheroshan
https://t.me/mahnamecheragheomid
یوتویوب
cheragheroshan.cheragheomid
آپارات
https://aparat.com/v/Qov3D
اینستاگرام
https://instagram.com/cheragheroshan.cheraghomid
منتظر پیامهای شما برای همکاری و تبلیغات در هر زمینه هستم.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.