امروز : شنبه, ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۳
- تبریک شعلههای روشنایی و زیبایی خلیج فارس
- مجلس باید در حوزه انرژی تغییر رویکرد داشته باشد
- البرز می تواند الگو و پیشرو در کشور برای مبارزه با قاچاق کالا و ارز باشد/استان البرز برای اجرای طرح های نوین ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز کشور، آماده است
- پیام تسلیت
- راه اندازی اتوبوس های برقی تحولی مهم در حمل ونقل شهری کشور است
- پیام قدردانی عزت الله مظفری به عنوان اهل قلم و رسانه از سپاه پاسداران برای پیروزی در عملیات وعده صادق
مصدق به روایت سایه
امیر هوشنگ ابتهاج بر خلاف تودهایها که اغلب مخالف دکتر محمد مصدق بودند، هوادار او بود؛ حتی پیش از نخست وزیری مصدق در جمع دوستان از او دفاع میکرد و پس از کودتای ۲۸ مرداد و زمان محاکمه نخست وزیر عزل شده، نیز برای او شعری را سرود.
به گزارش خبرنگار صدای چراغ امیدنیوز؛ سایه در شعر «در زنجیر» مصدق را امید داده بود که این روزگار تلخ پایدار نیست و به پایان خواهد رسید:«بال فرشتگان سحر را شکسته اند/خورشید را گرفته به زنجیر بسته اند/اما تو هیچگاه نپرسیده ای که:/مرد!/خورشید را چگونه به زنجیر میکشند؟/گاهی چنان درین شب تب کرده عبوس،/ پای زمان به قیر فرو می رود که مرد،/اندیشه می کند:/شب را گذار نیست!/اما به چشمهای تو ای چشمه امید،/شب پایدار نیست!»
او در کتاب پیر پرنیان اندیش در گفت و گو با میلاد عظیمی نظرش درباره مصدق را اینگونه بیان کرده است: «وقتی میگفتن مصدق عامل امریکاست حاصل عمل خودش بود؛ مصدق ساده لوحانه خیال میکرد که میتونه از نفوذ امریکا بر ضد انگلیس و شوروی استفاده کنه. حالا نیتش چی بود اون بحث دیگریه. من همون موقع با دوستان بحث میکردم و ازش دفاع میکردم.»
خاطره روز ۲۸ مرداد
او زمان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تنها ۲۶ سال داشت و دقیقا در همان روز حادثه هم در میان انبوه شعبان بیمخها شاهد شعارهای آنها بود.« از شش صبح تمام شهر را میگشتم. رفتم شهر دیدم بچهها سر خیابان فردوسی ایستادن و بازی میکنن. کامیون اراذل و فواحش میآد و میره و شعار میدن «مرگ بر مصدق» و «جاوید شاه». من دستمال گذاشتم جلوی دماغم که سبیلم رو پنهان کنم.کلی کوچه و پس کوچه رو گشتیم. چه روزگاری رو از سر گذروندیم! شما اصلا نمیتونین باور کنین که ۲۸ مرداد هفت هشت تا کامیون که توی آنها یک عده زنهای فاحشه بودن که خیلیهاشون مشهور بودن و چند تا سرباز بیاسلحه و چند نفر چماق بهدست راه افتاد، اینها توی کامیون روباز بودن و داد میزدن جاوید شاه، جاوید شاه!» سایه معتقد است یکی از دلایل شکست مصدق اعتماد و اتکای او به امریکا بود چرا که آنها را نمیشناخت:«البته آمریکا در آن سالها یک چهره دموکرات حامی ملل آزاد داشت. مصدق آمریکا را نمیشناخت و باور نمیکرد که یک نیروی تازه نفس استعماری آمده جای استعمار کهنه را گرفته برای همین تا دم آخر اعتقاد داشت که از آمریکا کمک بگیره بر ضد انگلیس.»
وفادار به نخست وزیر عزل شده
او در این کتاب از زمانی سخن گفته است که مصدق معزول و محاکمه شد و برخی از همراهانش او را طرد کردند ولی یکی از فرمانداران نظامی نخست وزیر معزول شده، همچنان وفادارانه حتی از او در دادگاه اجازه شهادت خواست:« بعد از آن چند تا از وزراش بد و بیراه گفتند به مصدق که این فلان فلان شده ما رو وادار کرد این کار رو بکنیم و ما تقصیر نداریم؛ اینها همیشه برای من منفور بودند؛ اصلا نامردی و ناجوانمردیه این.یه سرهنگ اشرفی بود؛ رییس شهربانی و فرماندار نظامی مصدق، خیلی آدم باسواد و خوبی هم بود. آدم قد کوتاهی بود، خب این نظامی بود و با مصدق گرفته بودنش و محاکمه کردنش. خطر اعدام داشت واقعا. چون نظامی بود و شاه سر نظامیها کوتاه نمی اومد. تو دادگاه سرهنگ رو احضار کردن برای شهادت درباره یک کاری در دوران مصدق، این مرد اومده رفته تو دادگاه جلو دکتر مصدق و ایستاده سلام نظامی داده. گفته؛ قربان اجازه میفرمایین، آقا اجازه میفرمایین برم شهادت بدم. با جونش بازی کرده یعنی هنوز رییسشو دکتر مصدق میدونه که حالا معزول شده و با خواری و زاری میخوان محاکمهاش کنند.»
از ابر سیاه سترون تا پیر احمد آبادانی
اخوان ثالث، مخالفت و موافقت او با نخست وزیر ایران در آن سالها یکی از خاطرات دیگری است که پیرپرنیان اندیش از دکتر مصدق و ماجرای کودتا علیه او در این کتاب از آن یاد کرده است. گویا مهدی اخوان ثالث سالها قبل شعری در رد دکتر مصدق گفته و او را به ابر سترونی تشبیه کرده بود که هوا را تیره میکند ولی نمیبارد و آنطور که سایه توضیح داده، بعد از وقایع ۲۸ مرداد و محاکمه مصدق و خانه نشینی و تبعید مصدق به احمد آباد برای او شعر دیگری گفته او را پیر احمد آبادی خطاب کرده است.
۶۹ سال پس از کودتای ۲۸ مرداد قرار بود، پیکر امیر هوشنگ ابتهاج روز جمعه همزمان با سالگرد این کودتا در باغ محتشم رشت به خاک سپرده شود ولی انتقال سایه از آلمان به ایران به دلیل برخی مشکلات به تعویق افتاد. او ۱۹ مرداد ۱۴۰۱ در حالی که ۹۴ سال داشت به علت نارسایی کلیه و کهولت سن در کلن آلمان درگذشت.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.