امروز : پنج شنبه, ۱۳ مهر , ۱۴۰۲
- احمد زیدآبادی روزنامه نگار و فعال سیاسی از تبرئه خود در دادگاه اراک خبر داد
- ۳ نفر از نمایندگان مجلس یازدهم به دوره بعد نیامدند
- قهرمان دلوار
- ۵۸ استاد از تدریس در دانشگاه اخراج، تعلیق، بازداشت، احضار یا وادار به بازنشستگی اجباری و زودهنگام شدند
- تصویبکنندگان لایحه حجاب برای ۸۵ میلیون ایرانی
- ارزی که در پیمان بریکس متولد شود، دلار را تضعیف خواهد کرد
کتاب و کتابخوانی؛ ضرورتی در توسعه فرهنگی
کتاب فراوردهاى فرهنگى است و فرهنگ زاییده نوع خاصى از هستى است که تنها به انسان تعلق دارد وانسان را از طبیعت و موجودات زنده غیرانسانى متمایز مىکند. بنابراین اگر بناست که میل به کتابخوانىبرانگیخته شود مقدم بر اقدامات بیرونى یا دست کم همزمان با این اقدامات باید این اشتیاق درونىبیدار، برانگیخته و احیا […]
کتاب فراوردهاى فرهنگى است و فرهنگ زاییده نوع خاصى از هستى است که تنها به انسان تعلق دارد وانسان را از طبیعت و موجودات زنده غیرانسانى متمایز مىکند. بنابراین اگر بناست که میل به کتابخوانىبرانگیخته شود مقدم بر اقدامات بیرونى یا دست کم همزمان با این اقدامات باید این اشتیاق درونىبیدار، برانگیخته و احیا شود و صنعت فرهنگ ممّد این برانگیزش باشد نه مخّل آن عمر هیچ فردی آن قدر کفایت نمیدهد که همه چیز را شخصاَ تجربه کند. لذا برای بهرهگیری از تجارب دیگران و افزودن خزانه دانایی خود، طبعاً به سمت کتاب و مطالعه پیش میرویم. کتاب و کتابخوانی در رشد فرهنگی جامعه در ارتقاء بنیه ادبی، اعتقادی و اخلاقی جامعه نقش به سزایی دارد. یکی از بهترین ابزارهای کمال بشر کتابخوانی است. و مأنوس شدن با آثار دانشمندان و تحقیقات گذشتگان است. کتاب مهمترین منتقل کننده فرهنگ، تمدن و آثار فکری گذشتگان به نسل آینده و حاضر است و لذا میبینیم که در دین مقدس اسلام هم به این مسئله اهتمام خاصی مبذول شده است. اصولاً نام کتاب آسمانی ما قرآن است. قرآن از ماده قرا یعنی خواندن و در قرآن مجید واژه کتاب ۲۳۰ بار به کار رفته است که ۴۹ بارش درباره قرآن مجید و سایر کتب آسمانی است.
کتاب و گفتگوی فرهنگی
ویل دورانت در تاریخ تمدن مىنویسد زبان نخستین مرحله توسعه از حیوانیتصرف به انسانیت و خط و کتابت مرحله دیگر از توسعه جهان بسته قبیلهاى و عناصر آن از جملهارتباطات دست بهدست و دهان به دهان به جهان بازترى است که مىخواهد خود را بر جهانهاى دورتر نیز بگشاید، و باز از همینروست که مک لوهان معتقد است که تلویزیون – و مىتوان افزود سینما یا بهقولى هنر بىسوادها – در تحول و جهشى که محیط اجتماعى و فرهنگى عصر چاپ را به نفع نظام قبیلهاى جدید متزلزل مىکند، مؤثر است
اهمیت کتاب در گفتگوى فرهنگها در آن نیست که کتابها حتماً حامل اندیشهاى نامخدوش و درستهستند بلکه در آن است که کتاب در هر حال بهجاى سلاح حاصل اندیشه است. اندیشهها نیز با همکشمکش مىکنند، برهم اثر مىنهند، یکدیگر را رد یا تأیید مىکنندو در طول زمان دروغها و اشتباهاتیکدیگر را افشا و تصحیح مىکنند و اگر حقیقت مطلق و نانسبىاى وجود داشته باشد جز در روند اینکشمکش و مراوده حاصل نخواهد آمد. هم از این روست که اندیشههاى والاتر را مىتوان در میان ملتهاى بزرگى چون ایرانیان و یونانیان باستان جست که در برگیرنده اقوام متنوعترى بودهاند.کتابهاى بزرگ گویاى روح ملتها هستند نه صورتهاى ظاهر آنها. حافظ و مولانا روح فرهنگ ایرانى،گوته و هولدرلین روح فرهنگ آلمانى، پوشکین و داستایفسکى روح فرهنگ روسى و بالزاک و استاندالروح فرهنگ فرانسوى را دستکم در برهه زمانى خاصى عرضه مىدارند. آثار اینان حتى اگر از طریقمونیتور کامپیوتر عرضه شوند باز هم کتابند چرا که اینترنت نمىتواند بهجاى ما آنها را بخواند. مطالعه ژرفنگرانه آثار کلاسیک اقوام دیگر ما را در شناخت و گزینش راهى که باید بر وفاق سنت و فرهنگ خودنسبت به فرهنگى دیگر اتخاذ کنیم یارى مىکنند.
توسعه فرهنگى، کتابخانه و کتابخوانی
همانطور که هیچ کتاب مهمى را نمىتوان در یک آن خواند، همانطور که هیچ نوزادى به یکباره به بلوغجسمى و روانى نمىرسد، همانطور که همه آثار بزرگ و ماندگار ادبى، معمارى، هنرى و فلسفى حاصلسالها کوشش نستوه و پىگیر بودهاند و همانطور که هر بناى عظیمى آجر به آجر و گام به گام ساختهمىشود، توسعه فرهنگى راستین و درونزا نیز یکشبه و به ضرب عنف و ارعاب حاصل نمىآید. سلاحفرهنگ باید فکر باشد نه زور. افزون بر این از آنجا که فرهنگ بنا به تعاریف رسمى امرى اجتماعى وجمعى است پس توسعه فرهنگى نیز باید بر وفاق اراده جمعى استوار باشد.
کتابخوانى آزادانه در توسعه فرهنگى از آنرو در درجه اول اهمیت قرار دارد که بنیاد برنامه توسعهفرهنگى تربیت و آموزشى است که با مشارکت مشتاقانه خود آموزنده همراه باشد.
از سوى دیگر توسعه فرهنگى مستلزم بهبود یک کلیت درهم تافته به نام فرهنگ است که همه چیزش بههمه چیزش مربوط است. مثال مارشال مک لوهان در مورد عرب شترسوارى که رادیوى ترانزیستورى ازگردن شترش آویخته است ناموزونى و عدم تناسب یک فرهنگ را مجسم مىکند. ساده اندیشى است کهگمان بریم با برچیدن محاسن سنت و آمیختن آنها با محاسن مدرنیته مىتوان به توسعه فرهنگىمطلوبى دست یافت، زیرا به فرض که روشنفکر یا گروهى از روشنفکران این آمیزه دلبخواه را در کتابىگرد آورند، در اجراى آن با موانع لاینحلى مواجه خواهند شد. زیرا توفیق هرگونه پروژه و برنامهریزىبراى توسعه فرهنگى در گرو آن است که فرهنگ عمومى به دلخواه و در عین حال آگاهانه استعداد وآمادگى جذب آن را داشته باشد.
گام اول توسعهفرهنگى سوادآموزى و ارتقاء سواد به حدّ کتابخوانى است. در جهانى که مرزهاى فرهنگى بیش هر زماندیگرى درهم آمیخته انسداد فرهنگى نه تنها وضع را وخیمتر مىکند بلکه اساساً ناممکن است.
دولت مىتواند با پشتیبانىمالى از تحقیقات و مطالعات پژوهشگران و آثار تألیفى و ترجمه شده روشنفکران و سپس فراهم آوردنامکانات انتقال این مطالعات و آثار به شمار هرچه بیشتر مردم در ارتقاء سطح آگاهى عموم و تسریعروند توسعه فرهنگى درونزا مؤثرترین گام را بردارد. شرط اول این کار برانگیختنکتابخوانى به نحوى موثر و هرچه ژرف کاوانهتر است.
وقتى ما از توسعه سخن مىگوییم باید بپذیریمکه وضعیت حاکم، خواه فرهنگى باشد خواه اقتصادى، به هر حال به نحوى دچار وقفه و سکون شدهاست که نیاز به نوعى دخالت اندیشیده از بیرون پیدا کرده است. اگر فرهنگى به گونهاى زنده و پویا وجستجوگر زندگى خود را سامان بدهد و از نوگرایى و تطبیق با شرایط جدید غافل نماند دیگر نیازى بهتوسعه حداقل به اینگونه که الان مطرح است نخواهد داشت بلکه میتواند الگوى فرهنگها قرار بگیرد وارزشها و معیارهاى خود را همچون سرمشق و راهنما به آنها عرضه بدارد. وقتى ما اندیشه وبرنامههاى توسعه را به جریان مىاندازیم یعنى مىپذیریم که وارد یک فراگرد پیچیده تعارض بشویم وناهماهنگىهایى را با فرهنگ سنتى و وضعیت حاکم به جان بخریم. طبیعى است که اگر در این دورهطولانى یکسره به تعارض تن بدهیم و از ایجاد هماهنگىهاى لازم بپرهیزیم آنگاه به ناچار با تنشهایىناخوشایند مواجه خواهیم گشت.(دورانت، ۱۳۶۵)
ایجاد خلاقیت و توسعه فرهنگ کتابخوانی در کودکان
توسعه فرهنگى منوط به مطالعات وپژوهشهایى است که اولاً با سعهصدر صورت گیرند، ثانیاً سلطه ارزش مبادله بر آنها تأثیر نگذارد و ثالثاً نتایج آنها در وهله نخست از طریق کتب و نشریات و سپس از طریق تصویر به توده هر چه گستردهترىانتقال یابد
۱. اگر کتابخوانى را منحصر به نشریات و کتب زرد ندانیم مىتوانیم گفت: تفکر انگیزه خواندن است و کودک به تعبر یاسپرس ذاتاً مستعد تفکر. به کودک باید مجال داد تا آنچه در دل دارد. بدون رعب از تابوها و کیفرها به زبان آورد. کودک را نبایدوادار به تفکر و کتابخوانى کرد بلکه باید او را برانگیخت که نیروى ذاتى تفکر و پرسشگرى خود را آزادکند. این پروژه را مىتوان بهصورت درسى درآورد که نمرهاى به آن تعلق نمىگیرد، و در تمام کلاسها تاپایان دبیرستان جزو دروس رسمى اما بدون نمره است.
۲. نه فقط کودکان بلکه هیچ انسانى در قرنطینه زندگى نمىکند، بلکه در تأثیر و تأثر مدام با جهانپیرامون است
. شوق دانستن براى شهرت، کسب پول، بردن جایزه و هیچ هدفى نیست مگر خوددانستن
توسعه فرهنگى نیاز به انسانهاى متفکر دارد و در روند تفکرآموزى کودکانىنیز هستند که از برکت همین دوره فیلسوفان، جامعه شناسان و دانشمندان آینده شوند. لیکن آنهااستثنا هستند. اغلب کودکان متأثر از سیستم مبادلهاى مىشوند که قدرتى غیر از تفکر در آن معیارارزش است.
اگر توسعه فرهنگىبه کتابخوانى ربطى داشته باشد پدید آورندگان کتاب باید حداقل در حدّ قهرمانان ورزشى از طریقرسانهها ارج نهاده شوند. نویسندگى، مترجمى و هنرمندى یک قدرت مثبت فرهنگى است. اگرنویسندگان را همچون قدرتهاى ارزشمندى معرفى کنند شاید چیز زیادى به آنها افزوده نشود،اماقطعاً به شمار علاقمندان کتاب و کتابخوانى افزوده مىشود. افزایش تقاضا براى محصولات فرهنگىوالا از شاخصهاى مهم توسعه فرهنگى است.
در آنجا که مقصدکتابخوانى صرفاً اخذ مدرک و کسب درآمد است در روند توسعه فرهنگى کمکم ریشههاى تفکر خلاق ونقادانه خشک مىشود. اگر صحنه جامعه با توسعه پایدار و هماهنگفرهنگى، اجتماعى و اقتصادى فاصله زیادى داشته باشد، به همان میزان فاصله جامعه روشنفکرى وافکار عمومى نیز زیاد خواهد بود، قدرت فکر دست کم و بىاثر گرفته خواهد شد و کتابخوانى نه یکضرورت که یک زینت خواهد گشت. بنابراین خلا موجود با واداشتن روشنفکران به نوشتن آثارى که خوراک فرد مستحیل در جامعه مبادله راتأمین کند پر نخواهد شد. پر شدن این خلأبه همّت و پىگیرى امیدوارانه براى توسعه هماهنگ وعادلانه نیاز دارد، پس به موازات برنامههایى که به شمارى از آنها اشاره شد باید به کمک روشنفکران ونخبگان جامعه مردم و به ویژه کودکان و نوجوانان به تفکر آزادانه درباره خودشان و جهان و آدمیاناطرافشان برانگیخته شوند. آموزگارى که بناست قدرت تفکر را برانگیزد خود باید بهرهاى از تفکر بردهباشد.
تأکید بر کودکان و نوجوانان به سبب استعداد ذاتى آنها براى آن گونه تفکرىاست که نه به لحاظ ارزش مبادله که به لحاظ ارزش مصرف اصیلترین قدرت مکتسب است. مقصود ازارزش مصرف ارزش به کارآیى چیزى فارغ از بازار مبادله است. اما کودکان و نوجوانانى که کارگزاران آینده توسعه فرهنگى جامعه خود خواهند بود، تنها در مدرسهزندگى نمىکنند، بلکه قبل و بعد از مدرسه در خانه هستند و به ویژه در عصر حاضر که تصاویر آن سوىجهان به خانههاى پرتترین روستاها وارد مىشوند، خانهها را نمىتوان همچون جزیره هایى بسته وایمن از جامعه ملت و جامعه بزرگ جهانى تلقى کرد.
رسانه اگر بهکتابها مجال دهد تا خود به نیروى قدرت درونى خود از خود دفاع کنند، مخاطبان به ویژه کودکان ونوجوانان را که سرشتى عدالتطلب دارند به شرکت در این اصیلترین زورآزمایى عادلانه فراخواهدخواند. این ریشهاىترین شیوهاى است که ذره ذرّه حرمت لفظى به کتاب را به خواندن جدى کتابتبدیل مىکند. کتابها اندیشههاى آزاد گشته از زندان ذهناند. اینکه والاترین بنیاد توسعه فرهنگىآزادسازى قدرت اندیشه است امرى نیست که بدواً نیاز به آمار و اسناد داشته باشد. این اقتضاى آنسرچشمه هستىشناختىاى است که زاد بن همه فرهنگهاست. تصادفى نیست که فیلیپ لارکین مىگوید “مشکل بتوان نمادى بهتر از کتاب براى تمدن یافت.”۳۵ شوق خواندن را نمىتوان در این حدّ نازل کرد که کتاب همچون یارى مهربان و بى آزار صومعه و پناهگاهى براى جفادیدگان از انسانهاىزنده است. کتاب صومعه نیست و در هر حال جاى انسان زنده را به تمامى پر نمىکند. کتاب برحسبسرچشمه ایجادش صرفاً داورى تسلى بخش دلخستگان و افسردگان نیست گرچه چنین نیز مىتواندباشد، و بسیارى از کتابها نیز چنین بودهاند، لیکن نوشتن و خواندن نوعى گشودگى جهانى است که نویسنده در مقام انسانى زنده دروازه آن را به روى خواننده مىگشاید و خواننده نیز دگرباره از جانبخود آن را گشوده مىدارد. خواندن گفتگویى است که نه فقط نویسنده بلکه خواننده را نیز برخود گشودهمىدارد. مارسل پروست مىگوید: “هر خوانندهاى به هنگام خواندن تنها درباره خود مىخواند.”(اعلامیه جهانى حقوق بشر، ۱۳۸۱)
جمع بندی
مضمون این مقاله اساساً رویکردى فلسفى و بعضاً جامعهشناختى به فرهنگ، توسعه فرهنگى و نقشکتاب و کتابت در این فرایند است. این رویکرد که در مطالعات فرهنگى درباره فرهنگ و صنعت فرهنگاغلب نادیده مىماند، رویکردى است ضرورى و بنیادین که غفلت از آن چه بسا پروژههاى توسعهفرهنگى به ویژه در خصوص کتابخوانى را در حدّ اقدامات پراکنده، سطحى و نامرتبط به یکدیگر نازلمىکند که به نسبت صرف هزینه تأثیراتى ضعیف دارند. رویکرد به بنیادهاى هستىشناختى به هیچ وجه به معناى رویگردانى ازبرنامههاى عملى خیرخواهانهاى چون افزایش کتابخانهها، تربیت کتابدار، تشویق پندآموزانه خانواده بهمطالعه، گرامیداشت هفته کتاب، و برگزارى نمایشگاهها، اردوها، و مسابقات کتابخوانى، بهرهگیرى ازمترو و اتوبوس براى عرضه کتابهاى کوچک و ساده فهم و مانند اینها نیست. در کشورهاىپیشرفته گسترش روز افزون رسانههاى تصویرى مانع از این نشده است که شمارگان کتاب و سرانهمطالعه افزایش بیابد. سرانه چند دقیقهاى مطالعه در ایران و ناکارگر بودن اقدامات عملى مسئولان کهدر حسن نیت آنها شکّى نیست به ما حق مىدهد که یکبار هم که شده با ایمان به تأثیر عمل به شرطمبتنى بودن آن بر نظر ژرفکاوانه و ریشهاى بهجاى آرایش و پیرایش شاخهها و پرداختن به معلولهاریشه و علّت را پیدا کنیم. زمانى که همین کتابخانههاى موجود از کتابخوان خالى است افزایش شمارکتابخانهها گرچه فىنفسه ارزشمند است، اما به نظر نمىرسد که در انگیزه کتابخوانى تأثیر چندانىداشته باشد. آنچه در اینجا بازآرایى اندیشه مىنامیم در هر سطحى لازم مىنماید: از کوچکترینخانه گرفته تا مهمترین مرکزهاى سیاستگذارى فرهنگى. هر خانهاى باید به اجبار دست به تصمیمگیرىبزند. و هر حکومتى چه بداند چه نداند و چه بخواهد چه نخواهد، باید به ناچار وضع خود را در برابر اینصنعت جهانشمول روشن گرداند. بىاعتنایى به صنعت فرهنگ یا ناچیز جلوه دادن آن مىتواند به خاماندیشى میدان تازهاى بدهد که جز سرانجامى مرگبار براى یک فرهنگ نخواهد داشت.
منابع و ماخذ:
اعلامیه جهانى حقوق بشر. مترجم رضا رضایى، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، چاپ سوم، تهران، ۱۳۸۱
پین، مایکل. فرهنگ اندیشه انتقادى. ترجمه پیام یزدانجو، نشر مرکز، تهران، ۱۳۸۲
جمادى، سیاوش. زمینه و زمان پدیدارشناسى، نشر ققنوس، تهران، ۱۳۸۵
دورانت، ویل. تاریخ تمدن. جلد ۱: مشرق زمین گاهواره تمدن. مترجمان احمد آرام و دیگران. سازمانانتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، تهران ۱۳۶۵
روح الامینى، محمود. زمینه فرهنگشناسى. انتشارات عطار، تهران، ۱۳۸۴
فروید، زیگموند. ناخویشایندىهاى فرهنگ. ترجمه امیدمهرگان. گام نو، تهران، ۱۳۸۲
کازنوو، ژان. “اصول مک لوهانیسم”. ترجمه على اسدى. در فرهنگ و زندگى. شماره ۸. خرداد ۱۳۵۱
مک لوهان، مارشال. “وسیله پیام است” ترجمه محمدتقى مایلى. در فرهنگ و زندى. شماره ۸،خرداد ۱۳۵۱
مونرو، مریلین، داستان من، ترجمه مهداد ایرانى طلب، انتشاران جاجرمى. تهران، ۱۳۸۱
Adorno, T.W Negative Dialectics, trans. E.B.Ashton, New York, 1973
Peter. Te Oxford Dictionowy of Literary Quotations, Oxford uni. Press, Great Britain, 1998
این مطلب بدون برچسب می باشد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.