امروز : پنج شنبه, ۹ آذر , ۱۴۰۲
غیرخودی ماندگار
نه ساکن اکباتانم، نه بچه تهران، نه سواد معماری دارم. اما شکرخدا دو چشم دارم که در حد گذران عمر میبیند و پیامها را به مغز میفرستد. از نخستینباری که گذرم به “شهرک” افتاد، چشمانم دید که اینجا، جای دیگری است. عمارت تاریخی نیست، معماریاش ایرانی نیست، بدتر از آن، مجموعهای است از آپارتمانهای تودرتوی […]
نه ساکن اکباتانم، نه بچه تهران، نه سواد معماری دارم. اما شکرخدا دو چشم دارم که در حد گذران عمر میبیند و پیامها را به مغز میفرستد.
از نخستینباری که گذرم به “شهرک” افتاد، چشمانم دید که اینجا، جای دیگری است. عمارت تاریخی نیست، معماریاش ایرانی نیست، بدتر از آن، مجموعهای است از آپارتمانهای تودرتوی غربزده؛ اما همین چشم میدید و همان مغز میفهمید که اصالت دارد.
دفتر اولین روزنامهای که در تهران کار کردم (“جهان اسلام” با مدیریت سیدهادی خامنهای بزرگوار)، همسایه شهرک بود. جایی که معمولا، جای دفتر مطبوعاتی نیست. اما از بخت خوش من، دفتر روزنامه آنجا بود. من هم که تازه آمده بودم تهران و خوابگاه دانشجویی هم نداشتم، مدتی در اتاقی از ساختمان روزنامه، سکونت کردم.
اینطور بود که بچه شیراز، بهشکلی بچه اکباتان هم شد. اصالتی که گفتم، از همان روزها که گهگاه در شهرک میگشتم، برایم محسوس و ملموس بود.
اصالتی که نه برآمده از شعارهای بیمحتوای تبلیغاتی بود و نه بر پایهی ادعاهای پروژهای “معماری ایرانی-اسلامی”.
ریشه این اصالت، در درست کار کردن بود. هم در طراحی و اندیشه اولیه، هم در اجرا و ساخت. اکباتان اصیل بود؛ چون ریشه در فکر و کار درست داشت. فکر و کار درست و ریشهدار هم، برآمده از فکر و کار آدمهای ریشهدار است. آدمی مثل رحمان گلزار که الحق، باید گفت جایش در گلزار رحمان است.
کافی است اکباتان را مقایسه کنیم با نواب یا مسکنهای مهر. انبوهی قوطی کبریت بیروح و بیهویت و بیریشه. (کاری به استحکام و کیفیت ساخت هم ندارم). رحمان در اکباتان، جای زندگی ساخت. بیآنکه شعار دهد و ادعا کند.
و جالب است که تعریف میکنند در دولت هاشمی، پیشنهاد ساخت اتوبان تهران-شمال را هم بدون هزینهای برای دولت داده بود که مدعیان عالم و آدم (لابد همان سینهچاکان چین و خاتم) مانع شده بودند.
واقعا هم چهمعنا داشت کسی که برای رژیم قبل میراث و دستاورد برجا گذاشته، در این دوره هم کاری ماندگار میکرد؟ کار را باید سپرد به جوانان مومن و انقلابی و پاکدست! رحمان گلزار برود همان فرنگ بماند و در انزوا بپوسد تا روزی که برود گوشه گلزار رحمت بخوابد. زحمتها را خودمان میکشیم…/راهبرد
این مطلب بدون برچسب می باشد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.