امروز : پنج شنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳
- البرز می تواند الگو و پیشرو در کشور برای مبارزه با قاچاق کالا و ارز باشد/استان البرز برای اجرای طرح های نوین ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز کشور، آماده است
- پیام تسلیت
- راه اندازی اتوبوس های برقی تحولی مهم در حمل ونقل شهری کشور است
- پیام قدردانی عزت الله مظفری به عنوان اهل قلم و رسانه از سپاه پاسداران برای پیروزی در عملیات وعده صادق
- حمله هوایی ایران با پهپاد و موشک به اهداف نظامی اسرائیل”
- بیانیه جمعیت گفتمان انقلاب اسلامی به مناسبت روز جهانی قدس
مرگ خود خواسته پوراحمد و پیامی فراتر از مرگ یک انسان
به آن سکانس ترکیدن بغض محمدرضا فروتن در «شب یلدا» که هنوز هم به نظرم یکی از بهترین تیتراژهای سینمای ایران است. به «خواهران غریب» و «مادر من، مادر من». به «بیبی چلچله» و خودِ بی بیِ پوراحمد، که مادربزرگ مجید بود و مادربزرگ همهی ما شد. خبر را که شنیدم، خشکم زد و به تمام این صحنهها فکر کردم. باورتان نمیشود ولی بیاختیار، یک لحظه احساس کردم تمام کودکیهایم از دست رفته است و این صرفاً به خاطر مرگ پوراحمد نبود، به خاطر مرگِ دردناکش بود. همه میمیرند، اما او انگار زندگی را کشت.
ماریو مونیچلی، کارگردان نامدار ایتالیایی، در سن ۹۵ سالگی، زمانی که در بیمارستان بستری بود، از طبقهی پنجم آنجا خودش را پایین پرت کرد و کشت. این مرگ، طنزی تلخ به همراه داشت، درست مانند فیلمهایش که کمدیهای تلخ و حتی غمگینانهای بودند. انگار با انتخاب این مرگ عجیب، آن هم در نود و پنج سالگی و در حالی که بیمار هم بود، داستانهای مورد علاقهاش را پی گرفت تا فیلمهایش به زندگی واقعیاش رسوخ کند و ما را بین خنده و گریه باقی بگذارد. نمیدانم چرا مرگ خودخواستهی پوراحمد، من را یاد مرگ مونیچلی میاندازد، اما در جهت عکس؛ در یکی زندگی جریان دارد ولی در دیگری مرگ و نیستی.
سازندهی «قصههای مجید»، خودش هم به قصهها پیوست. قصههای تلخ، قصههای یاسآلود، قصههای حزنانگیز، درست در جهت عکس آن چیزهایی که ساخت. کیومرث پوراحمد دیگر درمیان مانیست صرف نظراز چگونگی درگذشتش باید به روح والای او که به عنوان یک هنرمند فرهیخته به جامعه ایران خدمت کرده درود فرستاد و برایش آمرزش طلبید.
پایان زندگی پوراحمد باید هشداری به مسئولین کشور بخصوص مسئولان فرهنگی باشد که از وضعیت زندگی قشر هنرمند غافلند. صرف ایجاد پایگاه و سازمانی بنام صندوق هنرمندان، چاره ساز برای این قشر فرهیخته نیست باید مسئولان پای صحبتها و درد و دلهای این قشر که مخاطبان فراوانی در جامعه دارند بنشینند وتا دیر نشده به فکر چاره باشند تا خدای ناکرده دیگر هنرمندان و فرهیختگان جامعه به سرنوشت مرحوم پوراحمد دچار نشوند.
مرگ پوراحمد هشداری به مسئولان و مدیران فرهنگی کشور بود تا بفکر زندگی و معیشت این قشر فرهیخته باشند و جامعه فرهنگی کشور را از انحطاط اخلاقی که در آن قرار گرفته نجات دهند تا به امید پروردگار دیگر شاهد این گونه از دست دادن افراد و مخصوصا شخصیتهای فرهنگی ، هنری، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نباشیم و جامعه بسوی یک جامعه اخلاقی گام بردارد.
باید گفت:《تراژدی چگونگی مرگ پور احمد درس عبرتی بود برای همه آحاد جامعه بخصوص سلبریتی ها و مسئولان کشور که بدانند سلبریتی بودن و چهره بودن باعث نمی شود این چهره ها معصوم باشند یا افرادی باشند که خود را از مردم و جامعه مجزا نموده و برتر از مردم بدانند.
چگونگی پایان زندگی این هنرمند نشان داد در هر جایگاه و عنوان شغلی و خانوادگی که باشی باز یک انسانی، که این انسان هر زمان می تواند با کردار و رفتار خود چه در زمان حیات و چه در بعد از مرگ مورد قضاوت قرار گیرد.
بهر حال پایان زندگی پوراحمد نشان داد جامعه فرهنگی کشور در انحطاط اخلاقی قرار گرفته که اگر مسئولان، نخبگان و دست اندرکاران مثل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و شورای عالی انقلاب فرهنگی نجنبند به سقوط اخلاقی می انجامد.
مرگ برای هر انسانی هست، ز مادر همه مرگ را زادهایم، اما به گمان من مرگ خودخواستهی فیلمساز هنرمندی چون کیومرث پور احمد، پیامی فراتر از مرگِ مقدر یک انسان دارد. چنان است که میخواهد خبر از مرگی گستردهتر و مهمتر از مرگ خود بگوید، انگار میخواهد از خفقان “هنر” و مرگ ادب در این سرزمین ستمگرفته بگوید. برای مرگ هنرمند شاید بتوان کلامی به تسلیت پیدا کرد اما برای خفقان هنر و مرگ ادب چه کلامی به تسلّی می توان گفت.
یک جمله ای پوراحمد در ستایش شاملو گفته بود که “چقدر خوشبخت بودیم نسل ما که در هوایی نفس کشیدیم که شاملو در آن بود”
ما هم باید به این کارگردان فقید بگوییم “چقدر خوشبخت بودیم نسل ما که در کودکی و نوجوانی در هوایی نفس کشیدیم که فیلمسازهایی چون شما بودند که آنقدر به ژانر کودک و نوجوان در سینما افتخار و اعتبار می بخشیدند که در کودکی و نوجوانی در آن فضای بسته ، آن فیلم ها ذهن ما را آگاه و پویا می کرد و آن فیلم های درخشان، در عین سادگی و صمیمیت و شیرینی کودکانه، از ما یک آدم بزرگ می ساخت!
پوراحمد زندگی پرافتخاری دارد. کارهای حسابی کرده، فیلمهای خوب ساخته و متنهای درخشان نوشته. چند دقیقه بعد از شنیدن خبر درگذشتش یا خودکش اش، یاد آن جملهی پیرمرد در پیرمرد و دریای ارنست همینگوی افتادم: «آدمیزاد برای شکست خوردن ساخته نشده. آدمیزاد رو میشه نابود کرد ولی نمیشه شکستش داد.»
انسان آزاده نمی میرد
بلکه از شدت آزادگی دق میکند…..
یادداشتی از استاد بی تکرار کیومرث پوراحمد که در حاشیه اثری از آثار خوشنویسی بنده نگاشت و همان زمان هم بوی دق کردن می داد….🖤
بی بی ببین با پسرت چه کرده اند
این ناکسان با کسان تو چه کرده اند
بی بی
ز بیپناهی ماست که پناهنده میشویم به زیر خاک
بر روی خاک را ببین که با تاک چه کرده اند
چون موش کور که لب اش نرسد به برگ مو
بی ریشه ها ، به ریشه ها بند کرده اند
بی بی
به آغوش بگیر پسر را که خسته است
از بخت بد بی دولتان به دولت رسیده اند
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.